𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖⁹

صبح روز بعد وقتی که آفتاب به برف های روی زمین می‌خورد بدون اینکه کوچک ترین کابوسی دیده باشم با سروصدایی که منشا آن احتمالاً مکس(پسر ویل) است از خواب برمی خیزم پلک هایم را از هم فاصله میدهم و میگویم"مکس محض رضای خدا یه دقیقه بتمرگ!"
مکس"محض رضای خدا یا تو؟دو سور زدی به خرس تنبل!ناسلامتی کریسمسه!"
چشم هایم را در حدقه میچرخانم"خب بدرک! میخوام بخوابم لعنتی برو بیرون از این اتاق شلنگ تخته بنداز"
مکس با لبخندی سرشار از شیطنت به سمتم می آید و انگار که گونی برنجی باشم مرا روی شانه اش می اندازد و بی توجه به تقلا هایم همانطور مرا به سالن اصلی میبرد.جیغ میکشم"مکس ولم کن!"
مکس"یه بار گفتی گفتم نه"
می غرم"چطور میتونی انقد رومخ باشی؟!"
مکس"نظر لطفته دختر عمو"
این پسر عقب مانده است؟"من دخترعموتم؟"
مکس"چه فرقی داره؟خب پسر عمو"
میگویم"اصلا بامزه نیستی مکس.جدی میگم."
مکس"باشه.ولی تو خرس تنبلی.جدی میگم"
مکس با دیدن ویل ولم میکند"صبح بخیر پدر"
ویل"صبح بخیر"
متاسفانه امروز از دنده چپ بلند شده ام"ویل میشه به پسرت بگی اول صبح نیاد بالا سر من؟"
ویل"علیک سلام خوش اخلاق!"
من واقعا بی ادبم!"ببخشید.سلام"
مکس"پدر اون اینجا میمونه؟"
ویل"آره.فعلاً که همینطوره"
دارد دبه میکند!"فکر کردم گفتی برای همیشه"
ویل"تا وقتی که ازم نگیرنت"
مسخره است!"پس وکیلت چی؟!"
ویل"من تورو دزدیدم خب؟اونم از خاله ت.قیم قانونیت.راه های قانونی دیگه جواب نميدن"
از مارگارت متنفرم!"اگه اون خاله مه تو ام داییمی!"
ویل"اون از من بزرگ تره.بیشتر واجد شرایطه"
مکس بر افروخته میشود"پس قراره چکار کنیم؟نمیتونیم بذاریم ببرنش!"
ویل سعی در آرام کردنش را دارد"گفتم راه های قانونی جواب نميدن.ما بی قانونی میکنیم"
میگویم"چطور؟"
ویل انگار که باید میدانستم که میخواهد چکار کند میگوید"گواهی فوت.جنازه قلابی.هویت جدید"
پاسخ میدهم"اون به این آسونی ها گول نمیخوره"
ویل لبخند میزند"من کارمو بلدم‌.آلیس توی آشپزخونه منتظرتونه.من میرم.صبحانه بخورین و ....چمیدونم فوتبالی چیزی بازی کنین.همدیگه رو نکشین و کاری کنین ری لو نره"
لبخند میزنم"خیالت جمع ویل.قول میدم بچتو زنده تحویل بگیری"
مکس دست روی شانه ام می اندازد"من که قول نمیدم"
ویل هم در مقابل دست روی شانه هایمان میگذارد و با لحن آرام و با محبت میگوید"بهتون قول میدم بچه ها.هردوتونو میذارم دم در."
نگاهش میکنم"بهت قول میدم ویل.این کارو نمیکنی."
ویل به من چشم غره میرود"جدی میگم.باهم دیگه کنار بیاین.روز خوش"
مکس سه سال از من بزرگتر و احتمالاً ۱۵ سانت از من بلندتر است.از بچگی باهم بزرگ شدیم و نزدیک ترین دوستم است.حتماً از رفتار های جدیدم تعجب کرده اما طول می‌کشد تا به محیط عادت کنم و مثل قبل رفتار کنم.او درک میکند.
دیدگاه ها (۰)

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖¹⁰

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖⁸

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖¹¹

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖⁷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط